به نام او...
خیلیها «متفاوت» حرف مىزنند اما در عمل آدمهاى متفاوتى نیستند. بعد از پنج سال آشنایى و برخوردهاى گاهوبیگاه، تو را اینطورى شناختهام که اگرچه اصلاً متفاوت حرف نمىزنى اما در عمل واقعاً متفاوت عمل مىکنى. خیلىها، در ماهها یا یکى، دو سال اول ظهورشان زحمت زیادى کشیدهاند تا به ما بفهمانند که نگاه خاصى دارند، اما دستشان «رو» شده! در خودت چه تفاوتهایى دیدهاى؟ من هیچوقت خودم را با خواننده دیگرى مقایسه نکردهام تا متوجه تفاوتها بشوم! اما اگر بخواهم درباره خودم حرف بزنم، مىتوانم بگویم که من فقط به خاطر موسیقى، وارد موسیقى شدم و از روز اول به دنبال شهرت یا سایر مسائل حاشیهاى نبودم. هرگز نخواستم بگویم «من» هستم. از «منیت» متنفرم. دوست داشتم با کارهایم به مردم انرژى بدهم و محبوب بشوم.
خیلى از خوانندههاى دیگر هم با همین نیت وارد موسیقى شدند اما به مرور حاشیه روى آنها غلبه کرد و دچار تغییرات رفتارى شدند! احساس کردند مىتوان در موسیقى، از راههایى جز موسیقى هم مطرح شد اما تو تغییرى هم نداشتهاى. هنوز دور از جریانات حاشیهاى و بیسر و صدا هستى. نه اهل مصاحبه هستى، نه میتوان عکسها و اخبار جدیدى در موردت به دست آورد.من ترجیح مىدهم یک «چاه» بىنام و نشان که 250 متر عمق دارد باشم، نه دریایى که عمق آن 20 سانتیمتر است. در این پنج سال، از نظر خودم هیچ کار خاصى انجام ندادم ولى باز هم وقت کم آوردم. اصلاً بهتر است بگویم در این پنج سال فقط تجربه کردم. سعى کردم در ملودىسازى حرکت تازهاى داشته باشم. تلاشم این بود که با هر کارى مخاطبم را غافلگیر کنم اما او باز هم مرا بشناسد و قبول داشته باشد. از طرف دیگر روى صدایم به شدت کار کردم. سعى کردم از فضایى که به من نسبت مىدادند، فاصله بگیرم.
در این سالها موسیقى تنها حرفهات بوده یا به کارهاى دیگر هم گریز زدهاى؟ فقط موسیقى. من زندگىام را پاى موسیقى گذاشتم. همیشه سعى کردم تلاش کنم تا به نقاط بالاتر برسم. تمام اطلاعاتم در مورد آدمهاى موفق به من ثابت کرد که آنها براى موفقیت سختى کشیدهاند. به همین دلیل سعى کردم در اوج تنگناهاى زندگى که مسائل مالى قسمت مهمى از آنها بود، آدم «تماموقت» موسیقى باشم و تمام مرارتها را تحمل کنم. اینکه مىگویم احساس مىکنم هنوز کار خاصى انجام ندادهام، اصلاً تعارف یا تواضع نیست، نظر قلبى من است.
یکى از آسیبهاى بزرگ موسیقى پاپ که نمونهاش در موسیقى سنتى وجود ندارد، این است که حتى بسیارى از خوانندههاى حرفهاى ما، این کار را به چشم «تفریح» نگاه مىکنند.به نظر من حرفهاى بودن با تفریح خیلى فرق مىکند. شاید کارى که ما به صورت حرفهاى انجام مىدهیم، براى مردم حکم تفریح را داشته باشد اما براى خودمان نباید اینطور باشد.
حرفت کاملاً درست است اما من از اتفاقى که در حال رخ دادن است، گفتم و تو از آنچه «باید» باشد حرف زدى! یک مسأله دیگر هم وجود دارد و آن اینکه ا
گرچه اکثریت مردم، گوش دادن به موسیقى را «تفریح» مىدانند اما به هر حال ما به مخاطب حرفهاى هم احتیاج داریم تا موسیقىمان پیشرفت کند.مگر نداریم؟!
داریم؟بله، من خیلىها را از دور یا نزدیک مىشناسم که مخاطب حرفهاى موسیقى هستند. ما در تمام ریزهکارىهایى که در آهنگهایمان انجام مىدهیم، به فکر آنها هستیم.
مخاطب حرفهاى چه تعریفى از نظر تو دارد؟کسى است که قدرت تشخیص دارد؛ در ترانه، در آهنگ، در تنظیم، در زیر و بم صداى خواننده، در میکس قطعات و خیلى فاکتورهاى دیگر.
انصافاً از نظر تو به اندازه کافى مخاطب حرفهاى داریم؟نه، اما تا دلت بخواهد «منتقد» داریم. منتقدهایى که نه در عرصه موسیقى کارى انجام دادهاند و نه از نظر تئورى با آن آشنایى دارند!
به این جور آدمها که نمىشود گفت منتقد!اما حالا که اینجورى باب شده!
این منتقدهایى که تو مىگویى، تریبون هم دارند؟متأسفانه بله، هم در مطبوعات و هم در سایتها جایگاه دارند.
مثل اینکه از دست آنها خیلى آزرده هستى!براى خودم نمىگویم چون تکلیف من الان دیگر روشن است اما متأسفانه بعضى غرضورزىها باعث مىشود خیلى از آدمهاى بااستعداد پیشرفت نکنند. با عرض معذرت، حتى خودِ تو هم که از نظر من منتقد واقعى هستى، گهگاه در اتفاق نو با برخوردهاى شخصىات به ضرر بعضى از آدمهاى شایسته عمل کردهاى و در پرداختن به بعضىهاى دیگر هم جور دیگرى اشتباه داشتهاى.
منکر حرفهایت نیستم اما اشتباه در کار مطبوعات، تا درصدى قابل پیشبینى و اغماض است. این طبیعت شغلى ماست. خیلى از مواقع درکت مىکنم، اما بعضى وقتها نمىتوانم.
برویم سراغ «یه شاخه نیلوفر» اولین آلبوم رسمى محسن چاوشى. نظر کلى خودت درباره این آلبوم بعد از گذشت حدود یک سال چیست؟«یه شاخه نیلوفر» مىتوانست آلبوم خیلى بهترى باشد.
اشکالش کجا بود؟اشکال اصلى این آلبوم بیشتر «فنى» است، البته اصلاً نمىخواهم بگویم من به عنوان آهنگساز یا خواننده ایرادى در کارم نداشتهام اما بزرگترین اشکال این آلبوم را در صدابردارىاش مىدانم. ما در صدابردارى فقط دو، سه نفر را به عنوان مرجع کنار خودمان مىبینیم. آنهایى که در صدابردارى مرجع هستند، معمولاً به دیگران چیزى یاد نمىدهند و طبیعى است کسى که به دیگران یاد ندهد، خودش هم چیز تازهاى یاد نخواهد گرفت. به همین دلیل کیفیت بسیارى از آلبومها در حد ایدهآل نیست. در «یه شاخه نیلوفر» بافت آلبوم طورى بود که من روى صدابردارى محاسبه ویژهاى کرده بودم اما این محاسبات تقریباً به صورت کامل به هم ریخت.
واقعاً مهمترین ایراد «یه شاخه نیلوفر» را در وضعیت صداى آن مىدانى؟بله، وقتى صداى خوب به گوش مخاطب نرسد، در ذهن او «زدگى» ایجاد مىشود.
ایرادهاى دیگر این آلبوم چه بود؟غمگین بودن تمام قطعات حالت یکنواختى به وجود مىآورد. البته سبک من همیشه همین بوده اما تعداد زیاد قطعات این آلبوم باعث مىشد مخاطب براى برخورد با آن کم بیاورد. باید انواع دیگرى از موزیکها را هم در این آلبوم قرار مىدادم. مىبینى چقدر خوب خودم را تخریب مىکنم!
تو همیشه با غمى که در صدایت وجود داشته، شناخته شدهاى. آلبوم «متاسفم» هم سراسر غم بود اما یک تفاوت بزرگ با «یه شاخه نیلوفر» داشت و آن هم اینکه همه عناصرش غمگین نبودند! در «متاسفم» شعرها و آهنگها و صداى تو غمگین بودند اما تنظیمها انرژى مىداد و مخاطب را به دنبال خودش مىکشید.بله، با حرفت موافقم و سعى کردهام در آلبوم جدیدم این مسأله را هم تعدیل کنم اما در هر صورت من نمىتوام «غم» را از خودم جدا کنم!
حالا که اینقدر راحت از خودت انتقاد مىکنى، در مورد نظرات دیگران هم درباره «یا شاخه نیلوفر» بگو. منظورم نظرات منفى است!بیشترین انتقادها مربوط میشد به روزهاى اول انتشار آلبوم. خیلىها از فضاى آلبوم جا خورده بودند...
چند درصد نظرات منفى بود؟حدود پنجاه درصد اما به مرور تعداد موافقها بیشتر شد. البته من هرگز سر خودم را کلاه نمىگذارم. «یه شاخه نیلوفر» براى من آلبوم ایدهآلى نشد.
اما قبل از انتشارش به آن امید داشتى.دقیقاً همینطور بود!
چه زمانى فهمیدى که ایدهآل نیست؟دو، سه ماه بعد از انتشارش. یک بدشانسى بزرگ هم داشتم و آن هم این بود که «یه شاخه نیلوفر» اولین آلبوم مجاز من شد و بعضى دوستان گفتند چاوشى هم مثل خیلى از خوانندههاى دیگر، وقتى مجاز شد، افت کرد.
اینطورى نبود؟نه! من کار خودم را مىکردم. در آلبومهاى غیرمجاز من هم هیچ سوءاستفادهاى وجود نداشت و «شریف» خواندم. من با تمام وجودم کارم را انجام دادم ولى متأسفانه «یه شاخه نیلوفر» مصادف شد با مجاز شدن آلبومهاى من.
کانون انتقادها از «یه شاخه نیلوفر» در اینترنت بود؟بله، انتقادهاى خیلى خوبى هم از من شد. مثلاً از بابک افشار و بابک ریاحیپور که هر دو موزیسینهاى فوقالعادهاى هستند، در اینترنت (سایت موسیقی ما) دو انتقاد خیلى خوب به دستم رسید که انصافاً هر دو هم به دردم خورد.
مثل اینکه هنوز هم به اینترنت تعلق خاطر زیادى دارى؟بله، اینترنت و بچههاى اینترنت همیشه از من حمایت کردهاند. به هر نقطهاى برسم، هرگز یادم نمىرود که از طریق اینترنت به موسیقى معرفى شدم. در زمان انتشار «یه شاخه نیلوفر» هم اغلب سایتها و فعالان اینترنت همکارى خوبى با من داشتند، خصوصاً از این جهت که باعث شدند امکان دانلود آلبوم از بین برود.
در اینترنت، معمولاً به تو «بىاحترامى» هم نمىشود. نه از جانب هنرمندهاى دیگر، نه از طرف مردم.دلیل اصلىاش لطف آنهاست و از طرف دیگر من هم کارى با کسى ندارم. متأسفانه این روزها اخبار خوبى درباره فضاى موسیقى نمىشنوم. خیلىها علیه یکدیگر حرف مىزنند و این مسأله به ضرر موسیقى تمام مىشود. وقتى ما درون خودمان مشکل داشته باشیم، چطور مىتوانیم مشکلات بیرونى را حل کنیم.
شاید تو به خاطر محبوبیت و مقبولیت بالایت، مىتوانستى بهترین گزینه براى جنجالآفرینى و نقد کردن و تخریب دیگران خصوصاً در این چند ماهه باشى. قطعاً اگر حرفى علیه دیگران بزنى، خیلى خریدار پیدا مىکند چون معمولاً اهل حرف زدن نیستى!من اصلاً حقى براى خودم قائل نیستم که بخواهم درباره دیگران حرفى بزنم. همین که کار خودم را انجام دهم و سرم به کار خودم گرم باشد، کافى است. تا حالا زمینههاى زیادى به وجود آمده که درگیرى با دیگران را شروع کنم اما به دنبالش نرفتهام و چون به جرقهاى که علیه من زده شد، عکسالعملى نشان ندادهام، مسأله سر و صدا نکرده...
اما همین چند هفته پیش یک بیانیه رسمى دادى که در آن پاى فرزاد فرزین و محسن یگانه وسط کشیده شد و از آنها بابت اجراى آهنگ «نفسبریده» که از ساختههاى قدیمىات بود، انتقاد کردى. به این دوستان قبلاً گفته بودم که این آهنگ را در کنسرتهایشان نخوانند چون امتیاز «نفسبریده» را واگذار کردهام و براى من مسألهساز مىشود. از آنها خواستهام براى اجراى «نفس بریده» لااقل با من یا شرکتى که امتیازش را به آن واگذار کردهام، هماهنگ باشند.
دوباره برگردیم «یه شاخه نیلوفر». یکى از اشکالات این آلبوم تعداد قطعاتش بود. قطعههایى که شبیه هم بودند!براى اینکه پیشدستى کنم و زودت راز تو پرونده تخریب «یه شاخه نیلوفر» را ببندم، باید اعتراف کنم بله، تعداد قطعات به خاطر فضاى مشابه آنها خیلى زیاد بود و جا داشت دو قطعه را «کم» کنیم! از طرف دیگر مىشد قطعات را با سلیقه بهترى کنار هم قرار داد و الان از چیدمان آلبوم هم راضى نیستم.
اما در کنار تمام این انتقادها «یه شاخه نیلوفر» آلبومى بود که در آن محسن چاوشى، باز هم محسن چاوشى بود و مثل بعضى خوانندههاى دیگر رنگ عوض نکرد. در این پنج سال، فضاى کارهایت خیلى تغییر کرده اما خودت عوض نشدهاى. خدا را شکر که بالاخره یک نکته مثبت پیدا کردى!
«یه شاخه نیلوفر» پارسال پرفروشترین آلبوم پاپ ایران بود و تو هزاران طرفدار دارى. این سؤال همیشه وجود دارد که چرا محسن چاوشى کنسرت نمىدهد. من تازه یک سال است مجوز گرفتهام و فقط دوازده قطعه مجاز دارم...
مىتوانستى در همین یک سال براى آهنگهاى دیگرت هم مجوز کنسرت بگیرى.اما یک کار مهمتر هم داشتهام و آن هم سر و سامان دادن به 3 آلبوم دیگرى است که مقابل تهیهکنندگان آنها مسئول هستم.
در مورد این سه آلبوم، حرف مىزنیم. فعلاً درباره کنسرت بگو. اول باید گروهم را انتخاب کنم. الان با دوست خوبم امید حجت درباره تکمیل گروه صحبتهایى داشتهام و همینطور با رضا تاجبخش و هومن غفارى. اتفاقى که من در کنسرتها به دنبال آن هستم، به یک گروه توانا احتیاج دارد و به زمان بیشترى احتیاج دارم تا گروهم را انتخاب کنم.
مبادا این زمان آنقدر طولانى شود که وقتى گروهت آماده شد، دوران محسن چاوشى تمام شده باشد!دوران من تازه شروع شده!
فکر نمىکنى براى اجراى آهنگها به صورت زنده با مشکل مواجه شوى؟اصلاً!
تا حالا نشنیدهام که به تماشاى کنسرتى رفته باشى. فکر نمىکنى باید بیشتر در محیط کنسرتها حاضر باشى تا با حال و هواى آن آشنا شوى؟در سالهاى خیلى دور به بعضى کنسرتها رفتهام. در این سه، چهار سال هم یواشکى چند کنسرت را از نزدیک دیدهام!
یعنى هیچکس نفهمید در سالن هستى؟دو سه بار حتى خوانندهها هم نفهمیدند کنسرتهایشان را دیدهام!
مگر خوانندهها دعوتت نکردند؟نه! خودم رفتم تا ببینم چه خبر است! به همین خاطر میتوانم ادعا کنم که براى کنسرت اصلاً ناپخته نیستم. فکر میکنم فقط سى ثانیه التهاب داشته باشم که آن هم براى هر خوانندهاى طبیعى است.
در کنسرتهایت ساز هم مىزنى؟نه، چون حواسم پرت مىشود!
قبل از انتشار «یه شاخه نیلوفر» گفته مىشد آلبومى با نام «من خود آن سیزدهم» را با صدایت خواهیم شنید. خیلى مشتاق بودیم این آلبوم را بشنویم. خصوصاً از این جهت که مىخواستیم بدانیم چاوشى روى اشعار شاعرانى مثل مولانا چگونه ملودىهاى پاپ خواهد گذاشت. الان یک سال از انتشار «یه شاخه نیلوفر» گذشته و هنوز از «من خودم آن سیزدهم» خبرى نیست...امتیاز «من خود...» متعلق به شرکت آواى باربد است و نمیدانم چه زمانى منتشرش خواهند کرد. در این آلبوم چهار شعر مولانا، دو شعر مرحوم شهریار و یک شعر از باباطاهر و وحشى بافقى را اجرا کردهام و فکر مىکنم با توجه به فضاى «من خود...» باید در موردش بسترسازى شود. این آلبوم را با پیشنهاد حوزه هنرى به مناسبت سال مولانا تولید کردیم. البته من قبل از آن به پیشنهاد امیر ارجینى و حسین صفا روى یکى از اشعار مولانا آهنگ ساخته بودم و بعد از این پیشنهاد سه شعر دیگر از مولانا را هم ساختم...
اشعار مولانا، باباطاهر، وحشى بافقى و شهریار را چه کسى انتخاب کرد؟همه کارها را خودم انتخاب کردم. هدفم این بود که چهار قطعه از مولانا بخوانم و چهار قطعه از شعراى دیگر. دیوان باباطاهر و وحشى بافقى را در خانه داشتم و همینطور یک کتاب ناقص از غزلیات مولانا را. اما دیوان شهریار را همان روزها خریدم. سراغ شعراى دیگر هم رفتم اما با سرودههایشان به نتیجه نرسیدم.
تمام آثار مولانا، شهریار، وحشى بافقى و باباطاهر را خواندى؟تقریباً بله! حدود یک ماه زمان برد. شعرهایى که فکر میکردم مىتوان روى آن ملودى پاپ گذاشت را علامت زدم. اول در مورد مولانا به نتیجه رسیدم و سپس دو قطعه از شهریار را انتخاب کردم. یکى از کارهایى که روى شعر استاد شهریار ساختهام را فوقالعاده دوست دارم و فکر نمىکنم در آینده بتوانم مشابه آن را تولید کنم. از زمانى که اشعار آنها را خواندم، تا یکى، دو ماه هیچ ترانهاى برایم جذاب نبود! مرحله انتخاب شعر براى آلبوم «من خودم...» یکى از مقاطع غیرقابل پیشبینى در زندگى من بود...
براى ایجاد ارتباط با معناى اشعار مشکلى نداشتى؟سعى کردم به سراغ اشعار ساده بروم. البته خوشبختانه در کتاب اشعار این چهار نفر، معناى بعضى عبارتها و کلمات هم مقابل شعرها چاپ شده بود. مثلاً من اصلاً نمىدانستم «قراضهچین» که مولانا از آن استفاده کرده، یعنى چه!
یعنى چه؟«قراضهچین» یعنى تراشههاى طلا که به زمین مىریزد.
شعرى که «قراضه چین» داشت را در آلبوم خواندهاى؟ بله!
امید دارى که «من خود...» روزى منتشر شود؟بله، دوست دارم این اتفاق بیفتد البته اگر تهیهکننده چنین تصمیمى داشته باشد باید تنظیمها را عوض کنیم. چون این آلبوم فقط در سه ماه تولید شد و از آن روزها زمان زیادى گذشته است.
از بین «من خودم...» و «یه شاخه نیلوفر» کدامشان با سلیقه خودت بیشتر سازگار است؟من آلبوم جدیدم را که فعلاً اسمى ندارد، بیشتر از آنها دوست دارم!
راستى زمانى هم گفته شد که یک آلبوم دیگر با قطعات فیلم «سنتورى» و چند قطعه دیگر هم منتشر مىشود. آن خبر واقعیت داشت؟بله، این آلبوم مجموعاً شش قطعه دارد: چهار قطعه از فیلم «سنتورى» به اضافه دو قطعه دیگر از کارهاى قبلىام. امتیازش را هم به آقاى آزادى واگذار کردهام و دقیقاً نمىدانم مجوز گرفته یا نه.
تنظیمها با فیلم «سنتورى» تفاوت دارند؟ اگر قرار باشد آلبوم منتشر شود، احتمالاً تغییراتى خواهیم داشت.
اجازه هست در مورد آلبوم جدیدت حرف بزنیم یا همه چیز «سکرت» است؟نه حرف بزنیم!
چند قطعه دارد؟یازده ترک.
تمام قطعات را بعد از «یه شاخه نیلوفر» ساختهاى؟ جز یک قطعه که قبل از «یه شاخه نیلوفر» ساخته شد و حالا تنظیم آن را عوض کردهایم، تمام قطعات جدید هستند. این آلبوم برخلاف «یه شاخه نیلوفر» به شدت تنوع ریتم و فضا دارد. سعى کردم از تمام تجربههایم در این سالها استفاده کنم و با خودم تعارف نداشته باشم. به همین دلیل حتى لازم دانستم که دو آهنگ «شیشوهشت» در آلبوم جدیدم داشته باشم.
نقش محمدرضا آهارى در این آلبوم چقدر است؟محمدرضا دوست خوب من است و در آلبوم جدید هم تنظیم تعدادى از قطعات را انجام داده است.
اغلب ترانهها را هم که احتمالاً امیر ارجینى و حسین صفا گفتهاند. بله.
براى خیلىها سؤال است که چرا چاوشى و ارجینى و صفا فقط با هم کار مىکنند و وقتى کنار یکدیگر هستند، خوب نتیجه مىگیرند. خیلى از خوانندهها خواستهاند با امیر و حسین همکارى کنند اما برایشان ارتباط برقرار کردن با آنها سخت بوده! خوشبختانه امیر و حسین در چند ماه گذشته فعالتر شدهاند و مطمئن هستم که در آلبوم خوانندههاى دیگر هم حضور موفقى خواهند داشت. از طرف دیگر من براى آلبوم جدیدم از ترانههاى دیگران هم استفاده کردهام.
در راستاى همان تنوع؟بله، در کتاب «بانو» که شامل سرودههاى کیکاووس یاکیده است، یک شعر متفاوت را دیدم و اجرایش کردهام. على مهرگان هم دیگر ترانهسرایى است که در این آلبوم به ما ملحق شده، جسارت کردهام و یک ترانه را هم خودم گفتهام. امیر و حسین هم با پنج و سه قطعه در این آلبوم حضور دارند.
آلبومهایى که در ماههاى اخیر منتشر شدهاند را شنیدهاى؟ بله، تقریباً تمام آلبومها را شنیدهام. به نظر من آلبومهاى خوبى بیرون آمدهاند اما استقبال از آنها چندان خوب نبوده است.
کدام آلبوم بیشتر به دلت نشست؟همه آلبومها را دوست داشتم. هم ترانهها، هم آهنگها و هم صداى خوانندهها خوب بودند.
مثل اینکه قسم خوردهاى اسم هیچ خوانندهاى را نگویى!نه اصلاً اینطور نیست. آلبومهاى احسان خواجهامیرى، سیروان، بنیامین، سعید شهروز و امین رستمى را دوست دارم.
آلبومها را خودت مىخرى؟اگر از خانه بیرون بروم، آلبومها را در اولین فرصت مىخرم.
مثلاً آلبوم بنیامین را همان روزى که منتشر شد، خریدى؟نه، فکر مىکنم چند روز بعد. یادم هست که آلبوم بنیامین و سیروان را با هم خریدم.
تا حالا پیش آمده که از فضاى آلبومهاى خوانندگان دیگر تأثیر بگیرى یا فقط در مسیر خودت حرکت مىکنى؟من کار خودم را مىکنم اما از کارهاى دیگران هم تأثیر مىگیرم. خیلى از مواقع پیش آمده که با گوش دادن به آلبومهاى دیگران نکات تازهاى یاد گرفتهام.
خیلى از اطرافیانت که از سالهاى گذشته تو را مىشناختند، تصور نمىکردند که محسن چاوشى به این زودىها ازدواج کند...چرا؟
به خاطر اینکه همیشه «تنهایى» را به همه چیز ترجیح مىدادى و فوقالعاده گوشهگیر بودى!الان که به گذشته برمىگردم، گاهى اوقات به این نتیجه مىرسم که نباید تمام زندگىام را صرف موزیک مىکردم. به هر حال خواستههاى من در موسیقى، هزینهاى داشت که باید پرداختش مىکردم و حالا بسیار خوشحالم که اتفاقى به نام «ازدواج» در زندگىام افتاده و زندگى مشترک را بدون آن که در کارم تأثیر منفى بگذارد، آغاز کردهام. همسرم اولین و تنها گزینه من براى ازدواج بود. ما سه سال پیش آشنا شدیم و نوروز امسال ازدواج کردیم. او نسبت به حرفه من درک کامل دارد و نه تنها مانع فعالیت من نیست بلکه کمک هم مىکند تا پیشرفت کنم. بعد از ازدواج حسم عوض نشد. همسرم هم موسیقى را مىشناسد و هم شنونده خوبى براى کارهاى من است.
در آلبوم جدیدت رد پاى او هم دیده مىشود؟یک قطعه «مخصوص» دارم که اگر الان در موردش توضیح بدهم، مزهاش را از دست مىدهد اما همینقدر بگویم که در آلبوم جدیدم حرکتى کردهام که شاید از من بعید باشد! در آلبوم جدیدم، انرژى حضور همسرم را کاملاً احساس مىکنم.
هنوز هم مثل زمانى که مجرد بودى، اغلب ساعات روز در خانه هستى و آهنگ مىسازى؟بله، الان انگیزهام براى کار کردن در خانه خیلى هم بیشتر شده، خانواده مىتواند به پیشرفت هر هنرمندى کمک کند. همسرم مرا بیشتر از همیشه اجتماعى کرده، بیشتر از همیشه به مسافرت مىرویم اما اگر در تهران باشم، ترجیح مىدهم در خانه باشم.
مقصد سفرها، خارج است؟نه، هنوز در ایران جاهاى خیلى زیبایى هست که حداقل براى من ناشناخته هستند.
یکى از انتقاداتى که گروهى از هوادارانت مطرح مىکنند، این است که تو خیلى بیش از اندازه در دسترس آنها نیستى. بالاخره طرفداران یک هنرمند از او توقعاتى دارند. با خوانندههایى که در خارج از کشور زندگى مىکنند، راحتتر مىتوان ارتباط برقرار کرد تا تو! این همه دورى از مردم هم چندان قشنگ نیست، خصوصاً وقتى امکان دیدن تو در کنسرتها هم وجود ندارد.حرف شما درست است. قطعاً بعد از این بیشتر به مردم نزدیک مىشوم. الان قسمت عمدهاى از ایمیلهایى که به دستم مىرسد را جواب مىدهم. قبول دارم که کوتاهىهایى شده اما تلاش مىکنم که خصوصاً در ایام کنسرت بیشتر با مردم ارتباط بگیرم. اگر خودت را جاى یکى از هوادارانت بگذارى، فکر مىکنى به آنها حق بدهى؟
تصورم این بود که هرچه دیده نشوم، بهتر است اما فکر مىکنم براى از این به بعد باید فکر تازهاى بکنم!
البته این همه دورى از مردم جنبههاى مثبتى هم دارد. مثلاً همانطور که گفتى، یواشکى به کنسرتها مىروى و شناخته نمىشوى. فکر مىکنم در خیابان هم خیلى زیر ذرهبین نباشى!بله، خدا را شکر معمولاً راحت در خیابانها مىچرخم. البته تازگىها تعداد کسانى که گاهى اوقات مرا مىشناسند، بیشتر شده!
شاید علتش این باشد که به عکسهایت بیشتر شبیه شدهاى! شاید!!
در مورد خوانندهها که چندان اظهار نظر نکردى. با توجه به سابقه حضورت در سینمان با فیلم «سنتورى» لطفاً به چند سؤال سینمایى جواب بده. از داریوش مهرجویى چه خبر؟کاملاً از ایشان بیخبرم.
یعنى ارتباط تو با مهرجویى، کاملاً ادارى و خشک بود و فقط به همان زمان که ترانههاى «سنتورى» را خواندى، محدود شد؟بله، البته همکارى با ایشان مایه افتخار من بود. فکر نمیکنم در سینما، اتفاقى بهتر از «سنتورى» برایم رخ بدهد. به همین دلیل چند پیشنهاد جدید را رد کردم. چون نمىخواستم «عقبگرد» داشته باشم.
گویا یکى از پیشنهاداتى که رد کردى هم مربوط مىشد به فیلمى که توسط یک کارگردان خانم ساخته شد و او از تو خواسته بود براى تیتراژ پایانى فیلمش یک ترانه بخوانى!بله، من هم خیلى سریع عذرخواهى کردم!
از بهرام رادان چه خبر؟با هم ارتباط داریم و گهگاه حال و احوال مىکنیم.
آخرین تماستان کى برقرار شد؟حدود بیست روز پیش. روز تولدم هم قرار بود همدیگر را ببینیم که متأسفانه گرفتار یک فیلم سینمایى شد و نتوانست به منزل ما بیاید اما پژمان بازغى افتخار داد و آمد. حالا که در مورد بازیگرها حرف مىزنیم، اجازه بده بگویم که حامد بهداد را خیلى دوست دارم. گرچه هنوز او را ندیدهام اما به نظر من بازیگر بىنظیرى است. کامبیز دیرباز را هم واقعاً دوست دارم و خوشحالم که با او ارتباط دارم.
براى دیدن فیلمها به سینما مىروى؟بیشتر صبر میکنم تا سیدى فیلمها منتشر شوند و در خانه تماشایشان کنم! اخیراً «سوپراستار» و «اخراجیها-2» را دیدم.
آخرین فیلمى که در سینما دیدى؟فکر مىکنم «چارچنگولى». راستى، فیلمى که جواد رضویان آهنگ مرا در آن خوانده بود را هم در سینما دیدم. اسمش یادم رفت.
دلداده؟بله، فیلم خوب و گرمى بود.
براى استفاده از آهنگهاى «عروس قصه» و «نامادرى» در این فیلم از تو اجازه گرفتند؟نه!
ناراحت شدى؟نه!
از اینکه صداى بعضى خوانندهها در سالهاى اخیر به شدت شبیه صداى تو شده(!) ناراحت نیستى؟نه، هرکسى میتواند هر جورى که دوست دارد، بخواند!
حتى اگر مردم، صداى این خوانندهها را با صداى تو اشتباه بگیرند و کارهایشان را به حساب تو بنویسند هم ناراحت نمىشوى؟مردم اشتباه نمىگیرند، مطمئن باش!
منبع : اتفاق نوhttp://forum.pacyrus.com/showthread.php?t=19285