بیوگرافی ناصر عبداللهی -
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مطالب منتخب

بدست سروش پیری زنده دل

در اینجا مطالب منتخب وبلاگ بصورت لینک وار قرار می گیرد:




88/7/19
8:50 عصر

بیوگرافی ناصر عبداللهی

بدست سروش در دسته متن آهنگ، های، بیوگرافی، خواننده، ایرانی، موزیک، آهنگ، رپ

به نام او...

بیوگرافی ناصر عبداللهی

ناصر عبداللهی در ساعت ده و ده دقیقه ی دهمین روز از دهمین ماه , سال ???? در محله باغ بندر عباس به دنیا

آمد.

پدرش عبدالرحمن عبداللهی از کارگران بازنشسته شرکت نفت و مادرش مهرنگاربندری نیایی خانه دار است
.
او چهاربرادر و یک خواهر دارد، تنها خواهرش نسرین و برادرانش به ترتیب سن محمدطیب , نادر , علیرضا و عقیل

هستند که ناصر برادر وسطی آنها است
, یعنی سومی.
ناصر در هیجده سالگی با فهیمه غفوری اهل بندرعباس که سه سال از خودش بزرگتر است ازدواج کرد و حاصل آن

سه فرزند ( دو پسر و یک دختر ) به نامهای نوید، نازنین و نامی است
.


اما ناصر چطور خواننده شد
? می دانید این روزها همه خواننده می شوند ؟

خب اگر چنین باشد چه ربطی به من دارد. هرکس در عرصه گیتی می تواند هرکاری را که دلش خواست بکند. حالا

این عده هم که شما می گویید دوست دارند خواننده شوند. حداقلش این است که ما از پیش ترخواننده بودیم .

?
یعنی ازکی ؟

یعنی از دوران کودکی البته آن زمان من حتی نمی توانستم حرف بزنم

?پس چه طور می خواندید؟

راستش وقتی من خیلی کوچک بودم به خاطر اتفاقی که جلوی چشمان من افتاد قدرت تکلم خود را ازدست دادم.

اتفاقا خیلی هم زجر کشیدم وتا دوران راهنمایی نمی توانستم حرف بزنم. من حتی در ادا کردن کلمات نیز مشکل

داشتم. آن قدر که حتی خانواده ام به حرف زدنم می خندیدند. شاید باورتان نشود اگر بگویم همین لکنت زبان و عدم

تکلم باعث شد که من خواننده شوم
.
?چطور امکان دارد کسی که قدرت تکلم ندارد یکباره خواننده شود؟

اتفاقا این مسئله خیلی کمک کرد وباعث شد که اولاً کم حرف باشم دوماً گوشه گیر شوم و سوماً اینکه


گوشه گیری ام باعث شود که تفکر کنم.
?وقتی آدم نتواند حرف بزند فکور می شود؟

بله دقیقا وقتی آدم در تنهایی و سکوت باشد بیشتر فکر می کند. من همیشه درآن تنهایی وخلوت به دنبال جایی

بودم که با خدا حرف بزنم. برای خودم اتاقی درست کرده بودم وبا خدا بیشترارتباط برقرار کردم. دراین خلوت همیشه با

خدا حرف می زدم وعبادت می کرد


?
دراین شرایط اتفاق خاصی نمی افتاد؟

من دراین شرایط نامه می نوشتم برای خدا ودر آیینه تمرین می کردم وحرف می زدم. به چهره خود نگاه می کردم و به

طبیعت می رسیدم. به خدا می رسیدم. من حتی با حشرات وحیوانات درتنهایی خلوت خودم دوست می شدم
.
?با آدم ها چطور؟

نه. دقیقا این قسمت منفی قضیه بودکه نمی توانستم با مردم ارتباط برقرار کنم. پدرو مادرم هم برای همین همیشه

ناراحت بودند وعذاب می کشیدند. این تنهایی به حدی رسیده بود که وقتی کسی به خانه ما می آمد آن قدر انزوا در

من بود که خانواده ام را وادار کرد تصمیمات جدی تری درباره من بگیرند
.
?تصمیم در مورد چه چیزی؟

این که به دنبال علت واقعی این جریان باشند ودر صدد دفع آن بر آیند. خیلی تلاش کردند تا اینکه بالاخره دکتری در

شیراز به آنها گفته بود که تنها راهی که می توانم از آن نجات پیدا کنم خوانندگی است
.
?پس علاجتان خوانندگی بود؟

بله ودکتر گفته بود که اگر بخوانم علاج گنگی و لکنتی که دارم خوانندگی است. خانواده ام بدون اینکه بخواهند

مستقیما من را وادار به این کار کننند سعی کردند من را به آن سمت و سو سوق بدهند. برای همین با خریدن یک

ملودیکا من را به دنیای موسیقی هل دادند

?ملودیکا شما را خواننده کرد؟

نه ! بعد از مدتی با نت ها ارتباط برقرار کردم و بعد از چند سال با گیتار آشنا شدم وبه این ترتیب موسیقی را ادامه

دادم
.
?یعنی بدون هیچ پیش زمینه ای به موسیقی آمدید؟

درسال های دوره راهنمایی بود که در مدرسه یک گروه سرود تشکیل دادم. مدرسه شهید عباس پور بندرعباس بود.

مجبور بودم آنچه را برای بچه ها در نظر دارم به شکل آواز بخوانم. به این ترتیب کم کم شروع کردم ودر خفا برای خودم

نواختم و خواندم
.
?یعنی برای خودتان آهنگ هم می ساختید ؟

بله و جالب اینکه برای خودم خواننده هم انتخاب کرده بودم. برادرم خواننده من بود. من گیتار می زدم و ملودی ها را

می دادم تا او بخواند. اما قبل از برادرم خودم مجبور بودم بخوانم
.
?پس آموزش ندیدید؟!

نه چون نمی شد امکانش نبود. اصلا کلاسی نبود که بخواهم بروم و آموزش ببینم. می نشستم و به صدای

خواننده ها گوش می کردم و آنها را کپی می کردم
. این شده بود یکی از تمرینات من. از این طریق می توانستم

بفهمم که خوانندگی از چه عناصری تشکیل شده و دارای چه بخش هایی است
.
?ازچه کسانی تقلید می کردید؟

فرقی نمی کرد. ازصدای خانم های خواننده گرفته تا خواننده های هندی و عربی و ایرانی و… همه را کاور می کردم و

می خواندم
.
?پس با تقلید از دیگران خواننده شدید؟

نه انصافا ! قبل از اینکه خواننده بشوم عاشق شدم . به هر حال مگر می شود جوان بود و عاشق نشد. عاشق که

شدم نمی خواستم حرف های عاشقانه دل عاشقم را به کسی بگویم
.
?پس با عاشقانه ها چه می کردید؟

عاشقانه هایم را روی کاغذ می نوشتم وبعد آن را می خواندم. با گیتارروی آنها ملودی می ساختم. همین برایم انگیزه

شد. البته دراین بین تشویق اطرافیانم بی تاثیر نبود. حتی دوستان خانوادگی هم توانستند در این امر کمکم کنند تا

اینکه بالاخره متوجه شدم خواندنم به دل ها می نشیند. در مهمانی ها و مراسمی که می خواندم خیلی ها با ضبط

صوت های کوچکشان صدایم را ضبط می کردند. من بدون اینکه بخواهم صاحب یک سبک شده بودم چه از نظر ترانه

چه از نظر خوانندگی و گیتارزدن و

?یعنی فکر می کنید الان صاحب سبک هستید ؟

من خوانندگی را از سال
?? جدی گرفتم واز همان سال سبک معنوی را برای خودم انتخاب کرده و ثبت کردم. تا آن

سال ها هم فعالیت آزاد می کردم و موسیقی جوان معنوی پاپ وجود نداشت. من دوست داشتم که حتی اشعار و

ترانه هایم معنوی باشد که درعین حمد و ثنا و راز و نیاز و عبادت بشود با او ارتباط برقرار کرد
.

?
منظورتان کیست؟

منظورم خداست. حتی درارتباط با شعر نیز سعی کردم این حس را حفظ کرده باشم. احساس

کردم خیلی از شعرا توی باغ نیستند اما بالاخره آنچه که می خواستم اتفاق افتاد و بالاخره توانستم موفق بشوم.
?اوج شما کجا بود؟

ببینید من سال
?? با گروه صبح بخیر ایران آشنا شدم. محمد جواد مباشر مدیر سفرنامه صبا بود که دوستانه ومثل

برادر بزرگ تر ازمن حمایت کرد. اوگفته بود که سبکی مثل سبک من جایش در موسیقی ما خالی است. وقتی درآن

برنامه خواندم با استقبال عمومی روبه رو شد. به این ترتریب به تهران دعوت شدم و اجرای برنامه کردم. وسط سال


??بود که به تهران آمدممنبع: http://forum.gigapars.com/showthread.php?s=e0c624efaf38a1c2d550191f1a8fec98&t=5154